ازدواج اجباری پارت 13

یونگی:چی داری میگییی
ا/ت:حقیقتتت
یونگی:حقیقت این نیستت
ا/ت:می خام برم خونمون
یونگی:دارم می برمت خونتون
ا/ت:واوو چقد خونم قشنگ و بزرگه برگامممم فقط مامان و. بابام کجان
یونگی:اونا خونه خودشونن
ا/ع:مگه اینجا خونه شون نیست
یونگی:اینجا خونه من و تو هستش
ا/ت:بخدا گاو می‌فهمید این همه ساعت چی بهش می گفتم تو نفهمیدی
یونگی:باور نمی کنی زن منی
ا/ت:نه چرا باور کنم
یونگی:بیا اینم برگه ازدواج که خودتم امضا کردی اسم هارو نگاه کن نوشته پارک ا/ت و مین یونگی
ا/ت:... یعنی
یونگی:آره من شوهرتم
ا/ت:... با عقل جور در نمیاد
یونگی:اگه دقت کنی میاد
ا/ت:چجوری قبولت کردممم
یونگی:راستش ما به اجبار باهم دیگه ازدواج کردیم
ا/ت:پس میشه ازدواج اجباری؟
یونگی:آره ولی تو منو دوست داشتی
ا/ت:ام بعید می دونم الان دوست داشته باشم
یونگی:ولی من دارم
ا/ت:چی
دیدگاه ها (۶)

ازدواج اجباری پارت 14

me

ازدواج اجباری پارت12

ازدواج اجباری پارت11

love Between the Tides²⁶رفتم سوار ماشین شدم تهیونگ: دو ساعت ...

love Between the Tides³⁰چند دقیقه بعد تهیونگ به سرعت رفتم سم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط